جامع ترين خبرنامه تخصصي سينما | ||
|
بازرترين تمهيد كورئيدا در فيلمنامه، بازي با اسامي است. بهعنوان مثال وقتي يوري به جمع اين خانواده ميآيد و آنها تصميم ميگيرند كه او را نگه دارند، نام او را لين ميگذارند. يا حتي متوجه ميشويم آكي نام خواهرش را روي خود گذاشته است. اوسامو در اعترافات پاياني فيلم نام ديگري داشته است. اين اسامي تاكيدي بر دوگانه بودن زندگي آنهاست. يا در رويكردي ديگر، كورئيدا در چندين نما، از انعكاس تصاوير اين خانواده در آينه استفاده ميكند. گويي هر آنچه از زندگي اين آدمها ميبينيم، وجه ديگري داشته است كه آن را نديدهايم. نميدانيم كدام خانواده هويت واقعي آنهاست. خانوادهاي كه از آن بيرون آمدهاند يا خانوادهاي كه در حال حاضر دارند؟ وقتي نوبويو در ساحل به مادربزرگ ميگويد: «گاهي اوقات بهتره كه خانواده خودت رو انتخاب كني»، مادربزرگ در جواب ميگويد: «البته اگر توقعي نداشته باشي» و سپس به زيبايي نوبويو اشاره ميكند كه شايد شايسته انتخاب بهتريست. اين دو ديالوگ واكنش ما را نيز نسبت به اين خانواده دوگانه ميكند. ما نميدانيم گزاره «انتخاب خانواده به دست خود» را تاييد كنيم يا نگران آن باشيم. وقتي در ادامه همين ديالوگ، اعضاي خانواده دستان خود را گرفتهاند و از روي موجها ميپرند، اين حس به ما القا ميشود كه گويي اين خانواده ميتواند از دل تمام سختيها عبور كند، اما مسيري كه كورئيدا در سي دقيقه پاياني طي ميكند، بيشتر اين گزاره را به ما ياد آور ميشود كه شايد ما تنها يك گزينه براي انتخاب خانواده خود داريم. اعضاي اين خانواده محكومند به آغوش خانواده واقعي خود برگردند. به تعبير بهتر، خانوادهاي كه در ۹۰ دقيقه ابتدايي فيلم ميبينيم، بيشتر حكم يك تلنگر زدن به اعضايش را دارد. گويي آنها در دل اين بستر خود را براي نقش پذيري آماده ميكنند تا بعدا در خانواده واقعي خود بهتر زندگي كنند. همانطور كه ورود يوري به خانه آنها نيز يك تلنگر است و همه را متوجه حسهاي فراموش شده در خودشان ميكند. حتي در لايههاي پنهاني فيلم، معصوميت يوري، ميتواند تلنگري به جامعه مدرن ژاپن باشد كه انگار امثال يوري را نميبيند. بهگونهاي كه يوري حتي مجبور به دزدي ميشود تا جايي در ميان آنها داشته باشد. اگر آينده يوري تباه شود ديگر چيزي از اين جامعه باقي نميماند. به همين دليل است كه هريك از افراد خانواده گويي بخشي از گذشته و فقدان خود را در يوري ميبينند و به واسطه او ميخواهد آن را جبران كنند. ورود «يوري» به خانه آنها به مثابه يك تلنگر است كه همه را متوجه حسهاي فراموش شده در خودشان ميكند نوبويو كه نميتواند صاحب فرزند شود و گذشتهاش چيزي شبيه به يوري بوده است، تمرين مادر بودن ميكند. در صحنهاي كه لباسهاي قديمي يوري را آتش ميزند (درواقع سعي دارد هويت قبلي او را پاك كند) و محكم يوري را در آغوش گرفته است، گويي تمام حسرتهاي زندگياش را با اين در آغوش كشيدن به ما نشان ميدهد. اين تمام چيزي است كه نوبويو آن را دوست داشتن نام ميگذارد. مادربزرگ نيز (كه در واقعيت مادربزرگ آكي نيز است) به يادش ميافتد كه براي يوري لباس بدوزد. محبتي كه پيش از آن فراموش كرده است در حق آكي انجام دهد. مادربزرگي با نقش آفريني (كيرين كيكي) كه درواقع مادر بزرگ هميشگي فيلمهاي كورئيداست. مادربزرگي كه كاملا خاكستريست. از تنهايي گريزان است و حاضر است به همه محبت كند تا او را تنها نگذارند. در روي ديگر همچنان حسابرس است و سعي دارد هر طور شده براي بقاي زندگي خود پول در بياورد. اينجا است كه حتي شخصيتهاي پير كورئيدا نيز بهراحتي تسليم نميشوند و منفعل نيستند. اين مادربزرگ در تمام فيلمها ادامه پيدا كرده است تا نهايتا در اين فيلم براي هميشه آرام بگيرد.
امتیاز:
بازدید:
[ ۵ فروردين ۱۳۹۹ ] [ ۰۸:۳۸:۰۳ ] [ Sophisticated group ]
|
|
[قالب وبلاگ : لیمو بلاگ] [Weblog Themes By : themzha.com] |